آدمی در آغوش خدا هیچ غمی نداشت
پیش از خدا حسرت هیچ بیش و کمی نداشت
دل از خدا برید و در زمین نشست
صد بار عاشق شد و دلش شکست
به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود
یادش امد که روزی دل خدا شکسته بود
اما باز هم همان خدا منتظرش نشسته بود...
نظرات شما عزیزان: